سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عملیات 125

Powerd by: Parsiblog ® team.
ایمان بیاوریم به پایان فصل سرد(جمعه 88 اسفند 28 ساعت 1:58 عصر )
 

من خواب دیده ام که کسی می آید

من خواب یک ستاره قرمز دیده ام

و پلک چشمم هی می پرد

و کفش هایم هی جفت می شود

و کور شوم اگر دروغ بگویم

من خواب این ستاره قرمز را وقتی که خواب نبوده ام دیده ام

چقدر آفتاب زمستان تنبل است

من پله های پشت بام را جارو کرده ام

و شیشه های پنجره را شسته ام.

                                                                            "فروغ فرخزاد"

 



با سلام و عرض "نوروز مبارک" به تموم گلای عملیاتی

خبر خوب اینکه: سری سوم هم در 26 قسمت 45 دقیقه ای ساخته خواهد شد و در نیمه دوم سال 1389 به روی آنتن شبکه تهران خواهد رفت.

نوروز مبارک

 

» درسا
»» نظرات دیگران ( نظر)

از کاروان چه ماند جز آتشی به منزل(پنج شنبه 88 اسفند 20 ساعت 6:56 عصر )
قسمت آخر (با ?? دقیقه ی اضافی احتمالا بعنوان اشانتیون!) واقعا خوب و دور از توقع بود. و تشکر می کنیم از همه عواملی که در گرمای وحشناک تابستون زحمت کشیدن تا ما چندماه از دیدن این سریال لذت ببریم.

 

بخصوص همه ی مردان آتش که در این ساخت این سریال حضور داشتن (لیستی که در این چندماه بارها کم و زیاد شد!):

جعفر آرمیده - مهدی آشوری - جلال ابن علی - اکبر اخلاقی - جواد اسماعیلی - داود باقری - غلامرضا ترامشلو - امیررضا توکلی زاده - شعبان جان بزرگی - محمد جمشیدی - مهدی حیدری - کامبیز خالدیان - جعفر خدایاری - محمد خوشرو - علیرضا دلشاد - محمدرضا رحمانی - سعید رحیمی - شهاب رضایی - مجید رضایی - احمد رنجبر - داود رنجبریان - مرتضی روحی - علی زارع - هادی زهد طاهری - عادل سرخیل - ناصر شاه محمدی - سیدحسن صالحی - رضا صفایی - هادی طاهری - جلال فرنیا - حسین قبادی - بهمن قدرتی - مهدی قربانی نسب - مصطفی عاشوری - حسین عزیزی - محمدرضا علی شعار - مجید علیزاده - علیرضا علی نوری - محمد کبودوند - مجید کولیوند - علی کوهیان - سیدهادی محمودی - محمدرضا مرشد دوست - ناصر مشهور - رضا مولایی - ابراهیم نادرپور - مهدی نیازی - مجید نیکبخت - رضا یوسفی


» درسا
»» نظرات دیگران ( نظر)

گفتگویی که می توانست خیلی بهتر باشد(جمعه 88 اسفند 7 ساعت 7:24 عصر )
(با عرض پوزش به علت ارور دهی اسکنر اینجانب، از درج عکس ها بهمراه مطالب تا اطلاع ثانوی معذوریم!)

بیوگرافی؟

مجتبی رجبی معمار، متولد 13 تیرماه 1362، یک خواهر کوچکتر دارم. فرزند مجید رجبی معمار.

ایمان صفا، متولد اول دی ماه 1362، یک برادر بزرگتر و یک خواهر کوچکتر دارم. دیپلم ریاضی و دیپلم بازیگری گرفته م. شغل پدرم آزاد و مادرم خانه دار است.

 

کار در سینما جذاب تره یا تلویزیون؟

رجبی: برای من رسانه مهم نیس. دوس دارم بعد از بازی بتونم بگم که از بازیم لذت بردم.

صفا: دوس دارم در هر دو زمینه کار کنم و به تجربم اضافه کنم. از مرزبندی بین سینما و تلویزیون استقبال نمی کنم چون معتقدم بازیگر خوب باید همه جا و همیشه خوب بازی کنه.

 

چی شد که وارد "عملیات 125" شدین؟

رجبی: من در "فرزند صبح" با آقای افخمی کار می کردم و بعد از آشنایی با ایشون برای بازی در این مجموعه دعوت شدم.

صفا: بعد از "قرنطینه" آقای افخمی که تدوینگر کار بودن، منو برا بازی در "عملیات 125" دعوت کردن و بعد از مطالعه فیلمنامه و شناختی که از ایشون داشتم، با افتخار در این سریال بازی کردم.

 

از نقشتون در این مجموعه بگین.

رجبی: در نقش "هادی" یکی از افسران آتش نشانی حضور داشتم. این نقشو به این دلیل قبول کردم که ویژگی های خاصی داشت. هادی از خانواده متوسطی بود و پدرشم افسر ارشد آتش نشانی بود. هادی نقش جالبی بود و داستانهایی که اطرافش اتفاق میفتاد قهرمان پرورانه نبود و خیلی اجتماعی و باورپذیر بود. در مجموع از نقش خودم راضیم.

صفا: حسین خصوصیات خاص خودشو داره و بقول معروف بچه جنوب شهره و با ادبیات خاصی که داره، تونسته رابطه خوبی با سایر اعضای گروه برقرار کنه. ضمنا شخصیت حسین باعث میشه گاهی لایه ای از طنز در کار دیده بشه.

 

آقای رجبی! در این مجموعه عبدالرضا اکبری نقش پدرتو بازی می کرد...

رجبی: بله. من این افتخارو داشتم که با ایشون در "فرزند صبح" آشنا بشم و تونستم رابطه خوبی با ایشون برقرار کنم. ایشون مرد با اخلاقی هستن و بسیار هم حرفه ای با کارشون برخورد می کنن. تونستم خوب از راهنمایی هاشون استفاده کنم و از بازی در کنار آقای اکبری لذت بردم.

 

چقد در مورد نقشت با کارگردان تعامل داشتی؟

رجبی: در رابطه با نقش و ویژگی هایی که داشت خیلی فکر کردم. اتفاقا یکی از دلایلی که باعث شد من وارد عالم بازیگری بشم شخص آقای افخمی بود و اگه پیشنهاد ایشون نبود، شاید به این زودیا وارد این مقوله نمی شدم. این      تعامل در هردو مجموعه "عملیات 125" 1 و 2 بین من و کارگردان ها به وجود اومد.

 

خاطره ای هم از این کار داری؟

رجبی: در یه قسمت قرار بود در ساختمونی که دچار حریق شده، از پله ها بیام پایین و پشت سرم بشکه هایی رها بشن. لباس آتش نشانی رو پوشیدم، کلاهشو رو سرم گذاشتم، پوتینم پوشیدم و یه کپسول بزرگم رو دوشم گذاشتم. همه اینا باعث شد نتونم با انعطاف خاصی حرکت کنم. برا همین وقتی از پله می پریدم، خیلی برام سخت بود و هرموقع یاد اون لحظه ها میفتم، برام جذابه.

 

همه صحنه های عملیات واقعی بود؟!

رجبی: بله. خیلی از صحنه ها رو بچه ها خودشون بازی کردن و از بدلکار استفاده نشد. من شخصا همه صحنه های مربوط به خودمو کار کردم و ترس از ارتفاع و این چیزارو نداشتم. حتی قرار بود برا چتر بازیم بریم که متاسفانه نشد!

 

اهل ورزش هستی؟

رجبی: تا حالا در 26 سال زندگیم، خودمو آلوده ی ورزش نکردم!(با خنده) .... ولی چند وقتیه درگیر ورزش شدم و دارم یه کارایی می کنم!

 

موسیقی چطور؟

رجبی: سعی می کنم از شنیدن موسیقی خوب غافل نشم...

 

و سفر؟

رجبی: من همه ی ایرانو بجز یکی دو منطقه دیده م و کلی هم لذت بردم. در خارج از ایرانم شبای اروپا رو دوس دارم.

صفا: من شمال ایرانو خیلی دوس دارم.

 

از چی عصبانی می شین؟

رجبی: من به سختی عصبانی میشم ولی هرموقع عصبانی میشم، از خودم خوشم نمیاد.

صفا: از اینکه یه چیزو چندبار بگم! وقتی هم عصبانی میشم، داد میزنم. ولی بعد از مدتی سعی می کنم آروم شم. در کل هروقت عصبانی میشم، آدم خوبی نیستم!

 

از دوران کودکی و مدرست بگو.

رجبی: بچه ی درسخونی بودم. دوران ابتدایی همیشه ممتاز بودم ولی دوران دبیرستان تنبل تر شدم حتی تجدیدم اوردم! سال اول دبیرستان سر زنگ ریاضی با خودم کتاب "شرلوک هلمز" می بردم...برا همینم نه ریاضی رو فهمیدم نه نمره قبولی اوردم!

 

 منبع: خانه سبز-شماره 86-اول اسفند 1388


بقیه شو بخون

» درسا
»» نظرات دیگران ( نظر)

وقتی به آتش هم آب می بندند!(جمعه 88 اسفند 7 ساعت 7:23 عصر )
به نظر شما سری دوم ممکن است (!) چند قسمت باشد؟

 

الف)  n+2

ب) n+4

ج) 2n-6

د) y=x+1

(راهنمایی: n تعداد قسمتهای اعلام شده ابتدایی می باشد= 13)

ضمنا خواستم بگم چه جالب! حسین قبلا از ?? تا جمله ای که می گفت، ? تاش چرند بود! الان ولی باید سخنانشون رو ببرن تو دانشگاه هاروارد تدریس کنن!

یارو مشهدیه هم که لهجه ش معلوم نبود لری بود یا افغانی! بابا ما خودمون یه پا متخصص لهجه های ایرانی هستیم! ما رو دس کم نگیرین!

حالا واقعا آتش نشونا اینجوری به بازمانده ها دلداری میدن؟ (هادی و حسینو میگم!)

و اینک:

? اسفند: روز تاجگذاری ولی عصر (عج)، روز مهندسی (بزرگداشت خواجه نصیر توسی...ببخشید طوسی!)، روز تولد پروفسور حسابی (به روایتی!)

راستی تا یادم نرفته:

coming soon:

گفتگو با مجتبی رجبی و ایمان صفا

گفتگو با بانوان آتش نشان


» درسا
»» نظرات دیگران ( نظر)

ما اینیم دیگه!(یکشنبه 88 بهمن 18 ساعت 8:10 عصر )
اول یه اعتراض برای پخش با تاخیر "عملیات 125" بدون اطلاع قبلی! (این قسمت -تولد- با یک و نیم ساعت تاخیر روی آنتن رفت!)

 

و....گفتگوی جالب داوود هاشمی:

 -در این سری چون بهروز افخمی درگیر ساخت "سن پترزبورگ" بود، نتوانست همکاری کند. (مصاحبه قبلی ایشان: چون بهروز افخمی خیلی کند و دقیق مطابق با معیارهای سینما کار می کرد و ما در هر روز تقریبا فقط دو دقیقه کار مفید داشتیم و بودجه تلویزیونی کفاف آن را نمیداد، تصمیم بر این شد که از کارگردان دیگری استفاده کنیم)

 -ما در حال حاضر می خواهیم مقدمات ساخت سری سوم را هم فراهم کنیم تا به امید خدا آنرا هم بسازیم. ممکن است (!) "عملیات 125" تا سری پنجم هم ادامه داشته باشد. من فکر می کنم قصه ها آنقدر کشش و جذابیت دارند که تا صد قسمت هم ادامه پیدا کنند.

 -ما با پیمان ابدی توافق کرده بودیم و او بخش هایی از فیلمنامه را خوانده بود. روزی که دچار سانحه شد با من تماس گرفت و گفت فردا برای صحبت می آیم که متاسفانه آن حادثه دلخراش اتفاق افتاد. (برگردیم به درست چند روز قبل از مرگ پیمان ابدی....محمدرضا آهنج در گفتگو با خبرگزاری ها: در سری دوم از گروه بدلکاری پیمان ابدی استفاده نخواهیم کرد!

این جمله را هنوز هم با یک جستجوی ساده می توانید در اینترنت پیدا کنید)

 -در سری دوم که پانزده شانزده قسمت است، اپیزودهای مختلف به گونه ایست که....(لطفا برگردید و دوباره به کلمات پانزده شانزده دقت کنید....اول قرار بود 13 قسمت باشد، بعد گفته شد که به دلیل حجم بالا، به 15 قسمت رسید (شاید هم به عدد 13 آلرژی پیدا کرده اند!)، حالا جناب تهیه کننده می فرمایند پانزده شانزده! یعنی در حالی که قسمت 14 روی آنتن است هنوز خودشان هم نمیدانند چند قسمت سریال ساخته اند و با توجه به "تولد" باید حدس (!) بزنیم که سری دوم 16 قسمت است!!!!)


 

و در پایان هم یک نکته جالب از مصاحبه ی امیرمحمد زند:

- در این سریال دچار سانحه شدم و پایم شکست (آقای روح الله انصاری قبل تر در همین وبلاگ اعلام کردند که برای امیر زند اتفاق خاصی نیفتاده و بیخود دارد شلوغش می کند! ایشان همچنین با افتخار ادامه دادند که یک صحنه سقوط از چاه داشتیم که بدلکار نبود و خود بازیگر بود! پس احتمالا در زیر گچ پای کسری، پای واقعا شکسته ی امیرمحمد زند وجود داشته است! ضمنا در راستای اینکه آقای انصاری گفتند تیم فتحی خیلی خوب بودند و هرکار از آنها می خواستیم انجام دادند، می پرسیم اصولا آیا تدوینگرهم سر فیلمبرداری حضور دارد؟!)

منبع گفتگوها: سروش هفتگی – شماره 1434 – دهم بهمن 1388


» درسا
»» نظرات دیگران ( نظر)

در امتداد شب(یکشنبه 88 بهمن 18 ساعت 8:10 عصر )
 

 

گفتگو با مجتبی رجبی

به بهانه پخش مجدد "شب می گذرد" از شبکه ? جام جم (هرشب ساعت ?? - تکرار ساعت ??/??)،

 

پخش تله فیلم "سرقت ادبی" جمعه ?? بهمن ساعت ??/?? از شبکه ? سیما،

و "عملیات ???" پنجشنبه ها از شبکه جهانی جام جم:

- چی شد که مجتبی رجبی بازیگر سریال "شب می گذرد" شد؟

 - من در سریال "عملیات 125" با راما قویدل آشنا شدم و قرار بود با ایشون همکاری داشته باشم و تله فیلمی براشون بازی کنم. ولی اون موقع چون مشغول بازی در تله فیلم "انتقال" بودم، نتونستم با ایشون همکاری کنم. ولی قول داده بودم که در کار بعدیش حتما باشم و خوشبختانه وقتی "شب می گذرد" شروع شد،‌ با هم صحبت کردیم و قرار شد نقش صدیقو من بازی کنم.

- صدیق چه وی‍ژگی هایی داشت که برای بازی وسوسه تون می کرد؟

- صدیق قهرمان تیراندازیه اما جذب ساواک میشه با اینکه از نظر اخلاقی و شخصیتی آدمی نیس که بخواد وارد ساواک بشه به دلیل یه سری اتفاقات از جمله جذابیتایی که تیراندازی و مسائل حاشیه ایش دارد، به اون سمت کشیده میشه همونطور که می بینین، اوایل هم همه چی براش گنگه و خیلی به اتفاقاتی که براش میفته واقف نیس. از اونطرف هم یه رابطه عشقی با دختر قاضی شهر (مریم) داره که این موضوع هم مشکلات و مسائل زیادی براش رقم می زنه. ویژگی هایی که در شخصیت صدیق بود، منو برای بازی در این نقش ترغیب کرد. چون به نظر من صدیق پراتفاق ترین آدم داستانه و خیلی بلا سرش میاد حتی کارگردان و خود منم دلمون براش سوخت. و با حدود شصت-هفتاد درصد از کاراکترای قصه هم بده بستون داره.

- فکر می کنین چقدر تونستین به صدیقی که در فیلمنامه بود نزدیک بشین؟

- من اول که فیلمنامه رو خوندم، تصمیم گرفتم نقش صدیق و خیلی در تیپ خاصی بازی نکنم. در این مورد با آقای قویدل هم مشورت کردم و قرار شد به تیپ خاصی نزدیک نشم. چون معمولا ذهنیتی که از یه پسر دهه ی پنجاه وجود داره،‌ پسریه با گویش خاص و به قول معروف "لاتی" و فرهنگی عامیانه. ولی ما می خواستیم در این کار شیوه و آداب معاشرت متفاوتی از این شخصیت و نشون بدیم. صدیق آدمی خیلی عادی ئیه و این موضوع در رفتار و حرکاتش کاملا مشخصه. اتفاقاتی هم که در موردش میفته، خیلی بیرونی نشون داده نمیشه.

- در سریال "شب می گذرد" بیشتر سعی کردین حسی بازی کنین یا تکنیکی؟

- هر دو. بستگی به شرایط کار داره. بعضی صحنه ها بازی حسی می خواست و گاهی اوقات هم حسی بازی کردن تاثیری نداشت و نیاز به تکنیک بود.

- فکر می کنین این شیوه چقد جواب داده؟

- نمی دونم. فکر می کنم کارگردان باید نظر بده که بازی من چطوری بوده. ولی من خودم همیشه این مشکل و دارم که بعد از تموم شدن کارم به خودم می گم کاش اینطوری بازی می کردم و از این قبیل مسائل.... البته تصمیم گرفته م فعلا در مدتی که در حال تجربه کردنم ،‌ خیلی معیارای خاصی رو بازیم نداشته باشم و تلاشم و روی اون چیزی که قراره باشم بذارم و بعد از پخش نهایی کارا نتیجه گیری کنم.

- گریمتون هم تقریبا در این کار متفاوته! این قضیه چقد تونس در رسیدن راحت تر شما به نقش تاثیر داشته باشه؟

- خیلی کمک کرد. در واقع همون سیبیلی که من در کار داشتم، باعث شد تا حدی به نقش صدیق نزدیک بشم ضمن اینکه من به این قضیه معتقدم که بازیگر بیشتر باید گریمش و باور کنه تا با اون حس بگیرد. البته لباسهایی هم که در این کار برای شخصیت "صدیق" طراحی شده بود، تونس به من کمک کنه اما اون چیزی که برای من در درجه اول اهمیت قرار داشت، رفتار و منش این شخصیت بود که من سعی کردم اونو طوری ارائه بدم که به ویژگی های رفتاری آدما و مردم اون برهه از زمان یعنی دهه پنجاه نزدیک باشه. چون حتی در اون دورانم افرادی بوده ن که نسبت به سایر همدوره ای هاشون تیپ و قیافه متفاوتی داشتن ولی ویژگیای رفتاریشون یکی بوده. من سعی کردم این ویژگیا رو در بازیم نمایش بدم.   

- چقد در رابطه با نقشتون با کارگردان تعامل داشتین؟

- اصولا در رابطه با نقش و ویژگی هایی که داشت،‌ من و راما با هم صحبت می کردیم. و من خیلی از نظراتی که داشتمو به اون می گفتم. حالا یا قبول می کرد، یا منو با دلایل محکمی قانع می کرد. ولی در نود درصد موارد،‌ پیشنهادهای منو قبول می کرد. اتفاقا یکی از دلایلی که من دوس دارم با راما همکاری کنم، ‌اینه که ما خوب حرف همدیگرو می فهمیدیم. حتی اختلاف نظرهامون هم فاحش نبود. و در واقع تفاوت سلیقه در نوع مطرح کردن یه موضع بود که بعد از گفتگویی کوتاه به نتیجه مشترکی می رسیدیم. فکر می کنم این اختلاف نظرام طبیعی بود.

- آقای رجبی اصولا یک کار چه ویژگی باید داشته باشه تا نظر شما رو برای بازی جلب بکنه؟

- تقریبا می تونم بگم در درجه اول، 2موضوع اهمیت داره: یکی فیلمنامه کاره و نقشی که قراره بازی کنم، و بعدم کارگردان کار. اینکه کارگردان و نوع کارشو بشناسم و احساس کنم باهاش حرف مشترکی دارم و همدیگرو درک کنیم، ‌برام خیلی مهمه. چون به هرحال برای ارائه و ایفای هر نقشی یه سری نقطه نظرات در ذهن من بعنوان بازیگر اون نقش هستش که باید اونا رو به کارگردان انتقال بدم. ولی اگه نتونم این کارو بکنم،‌ و من و کارگردان همدیگرو درک نکنیم، ‌احساس می کنم نقش بهم نمی چسبه. اساسا هم بازیگری باید بهم بچسبه و من کاملا درکش کنم تا ادامش بدم. برای انتخاب یک کار هم اگر شرایط ایده آل باشه، ‌ قبولش می کنم. در غیر این صورت حاضر نیستم در هر کاری که پیشنهاد شد بازی کنم.

- می خواین به بازیگری ادامه بدین یا دغدغه اصلی تون کارگردانیه؟

- من قبل از اینکه بازیگر بشم،‌ کارگردانی می کردم. در واقع با هدف کارگردانی وارد این حرفه نشدم چون قبلا این کارو می کردم. حتی یه دوره ای تا مرحله پیش تولید این کارم رفتم. ولی پیش نیومد که ادامه بدم. این وسط وارد فضای بازیگری و سریال "عملیات 125" شدم. و بعدم پیشنهادای دیگه ای شد. که تا الانم ادامه دادم. الانم نمی  تونم بگم که مثلا تا فلان تاریخ بازی می کنم. و از اون به بعد فیلم می سازم. باید ببینم شرایط چی می شه. شایدم بخوام بطور موازی هردو رو در کنار هم ادامه بدم. چون بطور کلی این عالم، برام عالم دوست  داشتنی ئیه.

- متفاوت ترین نقشی که مجتبی رجبی دوست داره بازی کنه؟

- (مکث....) نقش متفاوتی تو ذهنم نبوده ولی دوس دارم شخصیتی رو بازی کنم که مجموعه رفتارای خاصی در خودش داشته باشه. دوس دارم جنس بازی خاصی رو در نقشای متفاوت تجربه کنم و نقشایی را قبول کنم که قابلیت بازی داشته باشه. و منم بتونم حسمو بخوبی پیاده کنم.

منبع: سروش هفتگی - شماره ???? - بهمن ????


» درسا
»» نظرات دیگران ( نظر)

سرقت بی ادبی!(یکشنبه 88 بهمن 18 ساعت 8:9 عصر )
اول از همه اجازه بدین اطلاع بدیم که "شب می گذرد" قراره در سه نوبت و البته در قالب تله فیلم در روزهای 22، 23 و 24 بهمن ماه از شبکه تهران پخش بشه،

 

و "در انتهای کوچه زمستان" هم یه تله فیلمه که بدست همون اکیپ "سرقت ادبی" ساخته شده (به کارگردانی رضا بهشتی، تهیه کنندگی پریسا عشقی، و بازیگری هومن سیدی، مجتبی رجبی، سید مهرداد ضیایی و نازگل نادریان) البته با اضافه شدن آزاده صمدی و رضا یزدانی. (پروانه گوینده رادیو و فرهاد کارشناس میراث فرهنگی است. این دو به علت سوء تفاهم در شرف جدایی هستند. شب تحویل سال، زمان متوقف می‌شود. پروانه و فرهاد پشت دیوار سال نو و در انتهای زمستان می‌مانند، در این تکرارها اتفاقاتی رخ می‌دهد که ...)  این تله فیلمو انشاالله میتونین در تعطیلات نوروز 89 از شبکه 1 ببینین.

و اما یه گفتگوی کوتاه و با نمک در "سرقت ادبی":

- من بازی شما رو قبلا دیده م....همون فیلمی که خواهرزاده تونو دزدیده بودین تا از شوهر خواهرتون اخاذی کنین..

- آره...."انتقال" بود!!!!!

حقیقتا این گفتگو وسط اون همه پیچ و خم های اضافی که ایجاد شده بود تا مثلا یه قصه جنایی رو روایت کنه،     حسابی چسبید (بخصوص اوایل فیلم که ما نمیدونستیم قاتل بهرامه یا شمس...و بنابراین این وسط چرا امیر داره واسه خودش لحظه به لحظه ی قتلو بازگو می کنه! یا اینکه چندنفر وسط گفتگوی خصوصی امیر و مینا از صندلی عقب یهو عین میت برانگیخته (!) میشدن!) بگذریم از بازی هومن سیدی که توقعات هواداراشو در این کار برآورده نکرد و حرکتای عجیبی می کرد تا نشون بده روانپریشه! هرچند برای شکستن کلیشه ی یه پسر آروم و محجوب باید بهش تبریک گفت.


اما خط اصلی قصه، جذاب بود. دنیای نویسندگی، دنیای دیوانگی، دیوانه بازی و دیوانه سازیست....باور کن!

» درسا
»» نظرات دیگران ( نظر)

بر آتش یکی را بباید گذشت(پنج شنبه 88 بهمن 8 ساعت 5:44 عصر )

اجازه بدین این بار اول تشکر بعد انتقاد!

 

تشکر از بازی فوق العاده عالی اکرم محمدی در قسمت "پیوند"

تشکر از دیالوگ های بامزه ای که این اواخر از زبون حسین لطیفی میشنویم : "دستش که سالمه بقیه شو دیگه نمیدونم!"

آقای آهنج درست همون موقعی که آدم فکر می کنه کم کم دارن از ژانر مورد علاقه شون (ژانر پلیسی) به سمت ژانر آتیشی (!) میان، یهو با "دو راهی" خوشحالی ما رو خراب می کنن

جناب "بهزاد شایان" هم که دایی و دختر داییشون "شایان" صداش می کنن بماند!

اونی هم که از لیف برا شستن سرش هم استفاده می کنه باز بماند!

حسین هم که وقتی ساختمون داره می ریزه نگران سرما خوردن بعضیاس! واقعا آتش نشونا چقد فداکارن! من تحت تاثیر قرار گرفتم!

بذارین یه بار دیگه هم بگم: ای کاش کاوه سماک باشی از ??? حذف نمیشد......تصور کنین عین اینه که حتی اگه سمیر کبری ?? رو براد پیت هم بازی کنه بازم به دل طرفدارا نمیشینه.


» درسا
»» نظرات دیگران ( نظر)

گزارش تصویری پشت صحنه عملیات 125(پنج شنبه 88 بهمن 8 ساعت 5:35 عصر )

گزارش تصویری پشت صحنه عملیات 125

< src="/JS/ImageGallery/highslide.js" type="text/java"> < src="java:void(0)" type="text/java"> < type="text/java">

  • نمایی از پشت صحنه عملیات 125
    نمایی از پشت صحنه عملیات 125
  • نمایی از پشت صحنه عملیات 125
    نمایی از پشت صحنه عملیات 125
  • نمایی از پشت صحنه عملیات 125
    نمایی از پشت صحنه عملیات 125
  • نمایی از پشت صحنه عملیات 125
    نمایی از پشت صحنه عملیات 125
  • نمایی از پشت صحنه عملیات 125
    نمایی از پشت صحنه عملیات 125
  • نمایی از پشت صحنه عملیات 125
    نمایی از پشت صحنه عملیات 125
  • نمایی از پشت صحنه عملیات 125
    نمایی از پشت صحنه عملیات 125
  • نمایی از پشت صحنه عملیات 125
    نمایی از پشت صحنه عملیات 125
  • نمایی از پشت صحنه عملیات 125
    نمایی از پشت صحنه عملیات 125

» درسا
»» نظرات دیگران ( نظر)


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
ایمان بیاوریم به پایان فصل سرد
از کاروان چه ماند جز آتشی به منزل
گفتگویی که می توانست خیلی بهتر باشد
وقتی به آتش هم آب می بندند!
ما اینیم دیگه!
در امتداد شب
سرقت بی ادبی!
بر آتش یکی را بباید گذشت
گزارش تصویری پشت صحنه عملیات 125
[عناوین آرشیوشده]

بازدیدهای امروز: 1 بازدید
بازدیدهای دیروز: 2 بازدید
مجموع بازدیدها: 13569 بازدید
[ صفحه اصلی ]
[ پست الکترونیک ]
[ پارسی بلاگ ]
[ درباره من ]

عملیات 125
درسا
تماشاییست پیچ و تاب آتش. آه! خوشا بر من که پیچ و تاب آتش را تماشا می کنم هرشب بی کامنت نمونی صلوات بفرست!!!
» آرشیو یادداشت ها «
» اشتراک در خبرنامه «